* نم نمک پاییز دلپذیر دوباره آمد باز * کنون که مژده دهد جشن گیریم این آغاز *
* فریاد گرم خیز مرداد شد در حنجره خفه * ز ترس امدن پاییز و لشکر زمستان ساز *
* تابستان وظیفه انجام داد در خور خویش * اینک زمان استراحت او آمده دوباره باز *
* چنین نظم و قواعد چه کس تواند کرد * به جز خدای عز و وجل که همیشه است در راز *
* تاملی به صفای بهار و زخم گرم تابستان * پس از باد پاییز شود آغاز برف صورت ساز *
* کمال قدرت خدا بین که این جهان خاک * به هر زمان به نوعی و رنگی شود دمساز *
* بهار زیبا و دلنشین عروس فصول * شود داغ پس از آن آسمان باران ساز *
* پاییز ندا دهد به خاکیان مست به هوش * در پیش روی شماست زمستان سرما ساز *
* غرض زگردش اینها امر به بیداری توست * که تو بی خبر هشیار شوی و در آیی ز پرده ی راز *
* پرده راز تو جمله همان بی خبری توست * که این همه بینی و نمیکنی به تجربه اندوختن آغاز *
* بدر پرده جهل کبریای حق ببین * که تا چه حد است او قادر و بی نیاز *
* چگونه او تواند جهانی پر ز برف کند * پس از مرگ زمین بیارد او بهار زیبا ساز *
* چنین ید با قدرتی چگونه نتواند * کند کار کوچک تو بنده را همساز *
* غریب لال شوی که گفتی کفر * بدست خود نمودی خیش تن با کافران دمساز *